یعنی واقعا.همه چی تموم شد؟
دیگه نمیتونم بغلش کنم،
گونه هاشو ببوسم،
دستاشو بگیرم تو دستام،بوسشون کنم؟
آخه چرا ؟
مگه من چی کار کردم ؟ هان؟ هان؟
سپیده جوابمو بده.
دریغ که سپیده اصلا اینجا رو نمیشناسه.
باور کن حاضرم تا آخر عمر روزی 1000 بار بگم غلط کردم تا منو ببخشی.
بعد از 14 روز هنوزم باور کردنش برامم سخته .
آخه من سپیده رو خیلی دوست داشتم والبته دارم.
چه جوری میتونم فراموشش کنم ؟
نمیتونم . . . . . . سخته.
هر روز که میگذره حالم وخیم تر میشه.
دیگه به جایی رسیده که با خودمم حرف میزنم . . . دیوانه شدم .
مثلا باید واسه کنکور درس بخونم اما چه درسی ؟ درسی که همه حواسم پیش سپیده و روزهایی که با هم بودیم باشه چه فایده ای داره .
اگه بخوام دونه دونه بگم خیلی زیاده پس میگم یاد خاطره های زیبایی که باهاش داشتم میفتم
و گاهی اوقات قهقهه میزنم ولی و قتی یادم میفته که بابا دیگه همه چی تموم شده . . . آخ که فقط دلم میخواد زار زار گریه کنم.
کافیه فقط کسی کنارم باشه به سالم بودنم شک میکنه.
خدایا فقط تو میتونی کمکم کنی واقعا نمیدونم چی کار باید کنم، نمیتونم خودمو کنترل کنم دلبستگی ام نسبت به سپیده هر روز داره بیشتر میشه در صورتیکه عمرا سپیده یه لحظه ام به من فکر کنه.
سپیده . . . . . . . .
کاش اون روز بهت اس نمیدادم 
خدایا به دادم برس.
نظرات شما عزیزان:
hiroos 
ساعت21:48---26 خرداد 1390
منم عاشم بودم مثل تو عاشق یه پسر الانم از عید قربان سال 87 با هم قهریم ولی چه میشه کرد
نمیتونم برم طرفش ولی دوسش دارم به خدا همون احساسی رو که تو نسبت بش داری و داشتی منم بش داشتم ولی غرورم اجازه نمیده
حلا هم می سوزمو میسازم با عکساش سر میکنم ولی همیشه خبرشو ار رفیقای دیگم میگیرم پاسخ:vali man omran age betunam enqad tahamol konam
ye dust 
ساعت22:12---25 خرداد 1390
salam eybi nadare sabr dashte bash in niz bogzarad
|